مرکّب از: بی + رونق، کساد. بی مشتری. بی رواج. - بازار بی رونق، بازار کساد. کاسد. نارواج. تق و لق. (یادداشت مؤلف) : کار بیرونقان بساز آورد رفتگان را بملک بازآورد. نظامی. کسانی که مردان راه حقند خریدار بازار بیرونقند. سعدی. رجوع به رونق شود
مُرَکَّب اَز: بی + رونق، کساد. بی مشتری. بی رواج. - بازار بی رونق، بازار کساد. کاسد. نارواج. تق و لق. (یادداشت مؤلف) : کار بیرونقان بساز آورد رفتگان را بملک بازآورد. نظامی. کسانی که مردان راه حقند خریدار بازار بیرونقند. سعدی. رجوع به رونق شود
بی مروتی، (غیاث)، پرروئی، بی شرمی، بی حیائی، بی چشم و رویی: بی رویی ار بروی کسی آری بی شک برویت آید بی رویی، ناصرخسرو، ، عهدشکنی، پیمان شکنی: شکرلب گفت از این زنهارخواری پشیمان شو مکن بی زینهاری، نظامی، بدین بارگه زان گرفتم پناه که بی زینهاری ندیدم ز شاه، نظامی
بی مروتی، (غیاث)، پرروئی، بی شرمی، بی حیائی، بی چشم و رویی: بی رویی ار بروی کسی آری بی شک برویت آید بی رویی، ناصرخسرو، ، عهدشکنی، پیمان شکنی: شکرلب گفت از این زنهارخواری پشیمان شو مکن بی زینهاری، نظامی، بدین بارگه زان گرفتم پناه که بی زینهاری ندیدم ز شاه، نظامی